عرفان از منظر عرفان

بدعت ها عامل انحراف

 

اگر از بدعت ها و مذاهب و اهوای باطل و فاسدی که فرقه هایی از مسلمانان را منحرف نموده، آمارگیری کنیم و مذاهبی را که بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در اسلام “چه درباره معارف اصولی اسلام باشد و چه در مورد فروع احکام آن” پدید آمده، مورد دقت قرار دهید، خواهید دید که اکثر این انحرافات بخاطر پیروی از آیات متشابه قرآن و تأویل هایی بوده که از پیش خود و بدون مدرک برای اینگونه آیات کرده اند،تأویل هایی که خدا از آن بیزار است، یک فرقه بخاطر تمسک به آیات متشابه قائل شدند که خدای تعالی جسم دارد،دسته دیگر قائل به جبر شدند، گروهی به تفویض گراییدند، جمعی قائل شدند که انبیاء معصوم نیستند و از آنان نیز گناه سر میزند، طایفه ای به منظور منزه داشتن خدا گفتند او اصلا صفت ندارد و دسته ای معتقد شدند صفاتی که در قرآن برای خدا آمده عین صفاتی است که در انسان است، حتی در زاید بر ذات بودن و گروه هایی به انحرافات دیگر مبتلا گشته اند که همه اینها بخاطر آن بود که آیات متشابه را به آیات محکم برنگرداندند تا این محکمات بر آیات متشابه حاکم باشد.
همچنین درباره احکام دین گروهی گفتند:
این احکام تشریع شده تا طریقه ای باشد برای اینکه بندگان به خدا واصل شوند، پس اگر برای وصول به خدا راهی نزدیکتر پیدا شد،باید آن را پیمود، باری اینکه مقصود تنها و تنها وصول به حق است، حال از هر راهی که باشد،
دسته ای دیگر گفتند: اصلا تکلیف به واجبات و ترک محرمات برای رسیدن به کمال است و معنا ندارد با رسیدن انسان به حق و کمال، باز هم تکلیف باقی باشد.
با اینکه ما می دانیم در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله احکام و فرائض و حدود و سایر سیاست های اسلامی به اعتبار خود باقی بود و کسی از مسلمین به این بهانه که به حق واصل شده و یا به کمال رسیده ار آن مستثنی نبوده است.

منبع: سیری در قرآن, علامه طباطبایی، ص 184-183

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا